کتاب مگسها نام نمایشنامهای در سه پرده از نویسنده مشهور فرانسوی ژان پل سارتر است. این نمایشنامه دارای ۱۵ شخصیت است. «مگسها» بارها توسط گروههای مختلف در سراسر جهان به روی صحنه رفته است.
حوادث نمایشنامه مگسها (The Flies) در گذشتهای اسطورهای رخ میدهند و مکان وقوع آنها در آرگوس یکی از شهرهای باستانی یونان است. شخصیتهای نمایش نیز ترکیبی از اسطورههای یونان و روم هستند.
از جمله این اسطورهها ژوپیتر خدای خدایان در اساطیر رومی است که همتای آن در اسطورههای یونانی زئوس است. ژوپیتر در هنر و ادبیات، اغلب شبیه مردی میانسال همراه با ریش انبوه و دارای نیرو تصور شده است. آگاممنون، نیز از اسطورههای یونانی و از تبار خاندان آتریدهاست که بر سر پادشاهی با برادرش به رقابت پرداخته و در این راه و برای گرفتن انتقام هر سه پسر او را کشته و سپس پادشاه آرگوس شده است. اژیست، که او نیز از تبار آتریدهاست، از نبود آگاممنون که فرماندهی جنگ تروا را به عهده گرفته، استفاده کرده و کلیتمنستر زن آگاممنون را فریفته و با یاری او آگاممنون را به قتل رسانده و بر تخت پادشاهی نشسته است، و سرانجام اورست که در اساطیر یونانی پسر آگاممنون و کلیتمنستر و برادر الکتر است و از توطئه قتلش به فرمان اژیست، در دوران کودکی، جان سالم به در برده است.
نمایشنامه مگسها از ژان پل سارتر (Jean Paul Sartre) برای خوانندهای که به دنبال لذت از متنی ادبی است، آرامش نمیآورد و دیدن نمایش آن نیز. زیرا که، مگسها قصه ناآرامیها و کلافگیهای روح آدمی است. داستان ازخودبیگانگیها، دروغها، خیانتها، جداییها و جنایتهاست و در پس این همه آنگاه، ندامت، پشیمانی و دلهرههای همراه آن.
تقابلهای عشق و نفرت، پیری و جوانی، داشتنها و نداشتنها و... ساختار اصلی نمایشنامه مگسها را تشکیل میدهد. در این میان اصلیترین تقابل نمایشنامه، تقابل تاریخی شخصیتهای زن و مرد است. زنها و مردهای داستان دو مثلث را در ساختار آن به وجود آوردهاند که در مثلث مردان «اورست»، «آگاممنون» و «اژیست» و در مثلث زنان «کلیتمنستر» زن خائن آگاممنون، «الکتر» دخترشان و «زنی جوان» قرار گرفتهاند. تقابل اصلی در این دو مثلث اما، تفاوت جنسیت نیست، بلکه کنش و واکنشهای هر یک در مواجهه با موقعیتها و وضعیتهای به وجود آمده و بروز رفتارهای خاص، محور اصلی این تقابل است.
در بخشی از کتاب مگسها میخوانیم:
کلیت منستر الکتر، تو جوانى. محکوم کردن کسى که جوان است و هنوز فرصت بدى و گناه پیدا نکرده کار بیخودى است. ولى صبر کن: یک روز برسد که بار سنگین یک جنایت نابخشودنى را بدوش بکشى، در هر قدمى که برمىدارى خیال مىکنى سبکبار شدهاى و از آن دور مىشوى، اما روزبهروز سنگینىاش بیشتر مىشود. بهپشت سرنگاه مىکنى و آن جنایت را بسان یک بلور تاریک و شفاف توى کلهات مىبینى که براى همیشه به تو چسبیده است. یک وقت ملتفت آن مىشوى و خواهى گفت: «نه، اینکار من نیست، من اینکار را نکردهام» اما هرچه بیشتر آن را از گردن خودت مىاندازى زیادتر وبال گردنت مىشود. دست از سرت برنمىدارد و همهاش تو را به پشت سرمىکشاند. آخرسر پىمىبرى که تمام عمر و زندگىات را بهخاطر یک لحظه از دست دادهاى و دیگر هیچکار نمىتوانى بکنى، جز اینکه بار سنگین این جنایت را تا لبگور به دوش بکشى: این قانون توبهکارى است؛ درست یا نادرست. یک وقت خواهیم دید که این غرور جوانى چه بلایى به سرت بیاورد.
شابک: | 9789647468794 |
دسته بندی: | عمومی |
موضوع اصلی: | داستان نویسی |
موضوع فرعی: | نمایشنامه و فیلم نامه |
نوبت چاپ: | 1 |
وزن: | 186 گرم |
سال انتشار: | 1399 |
نگارش: | تألیف |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 144 |
پیشنهاد ما