ما آدمهای بیچارهای بودیم و ستوان مكری بیچارهتر از ما. درست است كه لیسانس وظیفه بود و فرمانده ما اما كسی او را به رسمیت نمیشناخت و همه به او میگفتند:«ستوان سوتی.» این حرف معنیاش این بود كه درجههای ستوان مكری را جدی نگیرید. ما بیچاره بودیم چون عدل شده بودیم سرباز پیاده و ستوان مكری بیچارهتر بود چون شده بود فرمانده ما. اما بیچارگی او همینجا تمام نمیشد...
شابک: | 9789643807337 |
دسته بندی: | عمومی |
موضوع اصلی: | داستان نویسی |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
نوبت چاپ: | 15 |
وزن: | 285 گرم |
سال انتشار: | 1398 |
نگارش: | تألیف |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 252 |
پیشنهاد ما