ناشر: انتشارات افق
نویسنده: جان فلنگن
مترجم: مسعود ملک یاری
شابک: 9786003531437
540٬000 ریال
کالا در حال حاضر موجود نمی باشد
تاگ پیش از همه، حضور اسب و سواری دیگر را متوجه شد. گوشهایش سیخ شدند و ویل پیش از آنکه چیزی بشنود، دید که شکم حیوان میلرزد. اعلامخطر نبود و ویل از همینجا فهمید که تاگ فقط بوی آشنایی را احساس کرده است.
خم شد و بال پرموی تاگ را نوازش کرد و گفت: «آفرین پسر. حالا جاشو رونشانم بده .»
نمیتوانست هیچ حدسی بزند. در همان حال، اسب کهر و سوار بلندقدش، چند صد قدم جلوتر، از لای درختها آفتابی شدند و در جاده ایستادند. تاگ شیهه کشید و سر تکان داد.
خیلی خب. دیدم شون .
و با زانوهایش آرام به پهلوهای اسب زد و تاگ هم به سمت اسب و سوارش رفت.
نزدیکتر که شدند، ویل ذوقزده فریاد زد: «گیلان!»
رنجر بلندبالا در پاسخ دستی تکان داد و چند لحظه بعد هردو اسب پهلوی هم بودند. هردو رنجر روی زینها خم شدند تا باهم دست بدهند.
گیلان گفت: «خوشحالم میبینمت.»
شابک: | 9786003531437 |
دسته بندی: | بنوک |
موضوع اصلی: | کودک |
موضوع فرعی: | داستان |
نوبت چاپ: | 4 |
وزن: | 341 گرم |
سال انتشار: | 1396 |
نگارش: | تألیف |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 416 |
پیشنهاد ما