معرفی کتاب نوشابه زرد:
وقتی نسل ما بچه بود، کانادا برایش بیشتر از یک نوشابهی پرتقالی خوشمزه بود که با وقوع انقلاب دیگر پیدا نمیشد. ما کانادا را کمتر به عنوان یک کشور مهم و مستقل میشناختیم. من اما وضعیتم فرق میکرد. پدرم یک پسردایی داشت که چند سال قبل از به دنیا آمدن من رفته بود به مونترال و آنجا پزشک شده بود. من هیچوقت او را ندیدم اما هر از چند وقتی یک نامه توی حیاط خانهمان می افتاد که رویش یک تمبر زیبا بود. در ذهن من کانادا سرزمین تمبرهای زیبا بود. آن ها را از روی پاکت نامه میکندم و توی آلبوم تمبر میگذاشتم و میشد مایهی پز دادن به دوستان و هم کلاسها. من تنها کسی بودم که توی آلبوم تمبرم تمبرهای کانادایی داشتم.
سالها گذشت و ما همپای تاریخ پیش آمدیم. انقلاب شد، جنگ شد، جنگ تمام شد و حالا وقت آن بود که جهان را بیشتر بشناسیم. کانادا آرام آرام در اطلاعات تاریخی و جغرافیایی ما وارد شد و آرام آرام مقصدی شد برای ایرانیانی که شرایط زندگی در کشورشان را بر نمیتافتند و به دنبال جایی برای یک زندگی جدید بودند. کانادا از اواسط دههی هفتاد برای خیلی از جوانهای آن دوره یک نقطهی خاص شد. نقطهای در دورترین جا از خانه که هم «دلتنگی» میآورد و هم در عین حال «امنیت». کانادا کشور جدیدی بود با قوانین خاص و با وجود سرمای زیادش که برای ایرانیها قابل تحمل نبود، میتوانست یک رفاه نسبی برای آن ها فراهم آورد...
معرفی کتاب استامبولی
نویسنده ی کتاب استامبولی، منصور ضابطیان، در مورد کتاب خود نوشته است:
”من یک کتاب به استانبول بدهکار بودم. استانبول نخستین شهری بود که مرا با جهانی فراتر از سرزمین خودم آشنا کرد و با من وارد مکالمه ای شد که به زندگی امروزم که با سفر معنا می شود، منتهی شده است. استانبول در بیست و هفت سالگی ام مرا به سوی خود فراخواند و نشانم داد که جهان شکل دیگری است. شرح آن نخستین سفر را در کتاب مارک و پلو مفصل نوشته ام و نمی خواهم دوباره آن قصه را تکرار کنم. از آن سال ها تا این سفر، بارها و بارها به استانبول سفر کردم اما هیچ وقت سفرم آن قدر طولانی یا آن قدر با فراغ بر بال نبود که بتوانم کتابی درباره آن بنویسم. درباره شهری که تصور میکنم ایرانی ها بیش از هر شهر دیگری ، خارج از مرزهایشان، به آنجا می روند و حتی کسانی که سفرروهای حرفه ای نیستند هم خاطره ای از آن را در کوله بار زندگی ذخیره کرده اند.
با بهتر شدن اوضاع سفر پس از پاندمی کرونا، ترکیه جزو نخستین کشورهایی بود که مرزهایش را گشود و برای من که از آخرین سفر برون مرزی ام، دو سال میگذشت، بهترین زمان بود تا دینی را که بر گردن داشتم، در قالب این کتاب ادا کنم.
اگر نگویم استانبول عجیب ترین شهری است که در زندگی دیده ام ، دستکم می توانم ادعا کنم که یکی از عجیب ترین شهرهایی است که به آن سفر کرده ام. شهری بینابین سنتی چندهزارساله و مدرنیسمی اغراق شده که گاهی در اروپای غربی هم نمی شود نمونه اش را دید. استانبول برآمده از تاریخی چندهزارساله است. تاریخی که در مقاطعی طولانی یک شکوه جهانی را نمایندگی میکرده و نشانه هایش را می توان در کوچه پس کوچه های امروز آن به راحتی دید.
دروازه ای که فقط یک ارتباط جغرافیایی میان شرق و غرب نیست، آخرین ایستگاه فرهنگی تفکر شرق در ورود به اندیشه غربی هم هست و البته می توان در این جملات، جای شرق و غرب را هم باهم جابه جا کرد."
دسته بندی: | عمومی |
موضوع اصلی: | داستان نویسی |
موضوع فرعی: | داستان کوتاه |
نوبت چاپ: | 1 |
وزن: | 510 گرم |
سال انتشار: | 1403 |
نگارش: | تألیف |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
پیشنهاد ما