ناشر: شهرکتاب ونک / محراب قلم
نویسنده: مصطفی رحماندوست
شابک: 9786004130134
1٬200٬000 ریال
کالا در حال حاضر موجود نمی باشد
روزی بود روزگاری هم بود که «متوکل»، خلیفهٔ عباسی، حکومت میکرد. متوکل حاکم ظالم و خونخاری بود. زندانهای او پر شده بود از جوانان و پیرانی که به جر مخالفت با حکومت او و ستمگریهایش زندانی شده بودند. در میان زندانیان زندان متوکل، جوانی بلندبالا و خندهرو بود که در زندان هم از مخالفت با متوکل دست برنمیداشت. مأموران زندان به متوکل خبر داده بودند که جوانی اینچنین و آنچنان در زندان هست که از هیچکس و هیچچیز جز خدا نمیترسد. متوکل که انتظار داشت زندانیها دست از مخالفت با او بردارند، از شنیدن این خبر خیلی عصبانی شد و با فریاد گفت: «این جَوون گستاخ و بیارید تا اونو به سزای بدخواهیش برسونم. بلایی به سرش بیارم که مرغای آسمونم به حالش گریه کنن.»
جوان را به حضور متوکل آوردند. او در برابر متوکل هم بدون ترس حرفهای دلش را زد. متوکل دستور داد جلاد حاضر شود و گردن این جوان گستاخ را بزند. جلاد دستهای جوان را بست و او را از قصر متوکل بیرون برد. اما رفتار و اخلاق او طوری بود که جلاد را هم تحت تاثیر قرار داد. در راه جلاد به او گفت: «خیلی متاسفم که به این روز افتادی.»
شابک: | 9786004130134 |
دسته بندی: | عمومی |
موضوع اصلی: | داستان نویسی |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
نوبت چاپ: | 3 |
وزن: | 181 گرم |
سال انتشار: | 1402 |
نگارش: | تألیف |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 128 |
پیشنهاد ما