ناشر: انتشارات ثالث
نویسنده: محمدهاشم اکبریانی
شابک: 9789643807900
120٬000 ریال
کالا در حال حاضر موجود نمی باشد
«مرغ از من دور شد و اطراف سالنو گشت. منم رفتم یه گوشه نشستم و تکیه دادم به دیوار. مرغ برا خودش قدم میزد. معلوم بود به چیزی فکر میکنه یا در عالم خیالات غرق شده. به خودم گفتم کاش اون سگ پشمالو و که داشت قلب میخورد به این راحتی ول نمیکردم. آخه لامصب عین همون سگی بود که تو کافه دیدم؛ رنگش، اندازهش و حتی صداش. اگه خودش بود حداقل از فکر پیدا کردن سگ پشمالو راحت میشدم و میموند پیدا کردن گُل که واسه اونم میشد کاری کرد. اصلاً مونده بودم چطور سگو دیدم ولی قضیه عذابوجدان و پیدا کردنش، که برام اونهمه اهمیت داشت، فراموشم شد؟ البته دلیلش خیلی واضح بود؛ تو اون شرایط که همش فکر این بودم آدما تو چه وضعی ترس از مرگو میذارن کنار، معلومه که فکر سگ و گل و عذابوجدان عقب میمونه.
مرغ اومده بود نشسته بود کنار من. حرفی نمیزد. چرتش گرفته بود. سرش خم شده بود پایین و چشاش بسته بود. بهش نگاه کردم و لبخند زدم. از خودم پرسیدم یعنی این همون دختر خوشگلیه که اومد خونهم؟ بعد هم یاد اون سالن افتادم که آدما رو به شکل وحشتناکی میکشتن و مُثله میکردن. یهو به سرم زد بزنم مرغه رو همینجا بکشم و این وضعو تمومش کنم. خب اگه میمُرد طبیعی بود که دیگه خبری هم از کشتارگاه و این چیزا نمیموند. هرچی نباشه اون بود که همۀ این کارا رو رهبری میکرد. تو این فکر بودم که یهو مرغه همونجور که سرش پایین بود با لحن خوابالودش گفت:
«نمیتونی.»
«چی رو نمیتونم؟»
فهمیده بودم منظورش چیه اما میخواستم ببینم اینبارم فکرمو درست خونده یا نه. جواب شنیدم:
«کشتن منو.»
«کی خواسته تو رو بکشه؟»
«تو.»
شابک: | 9789643807900 |
دسته بندی: | عمومی |
موضوع اصلی: | داستان نویسی |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
نوبت چاپ: | 1 |
وزن: | 188 گرم |
سال انتشار: | 1395 |
نگارش: | تألیف |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 148 |
پیشنهاد ما