ناشر: انتشارات افق
نویسنده: رضا امیرخانی
شابک: 9786003533950
700٬000 ریال
کالا در حال حاضر موجود نمی باشد
داستان کتاب رهش را یک زن روایت میکند در حالیکه نویسنده مرد است؛ نکتهی قابل توجه در رهش همین است. شاید در ابتدای کتاب این امر اشتیاق را برای خواندن زیاد کند و خواننده به دنبال کشف نکتهای تازه باشد، که دلش بخواهد بداند چطور یک مرد خودش را به جای زنی گذاشته و شروع به نوشتن کرده، چطور احساسات زنانه را در خود بهوجود آورده است، یا اینکه اصلا درک درستی از عواطف زنان دارد یا نه؟
رمان رهش را از زبان زنی به نام لیا میخوانیم، مادری که برجساز بوده و حالا از سبک معماری شهر بیزار است و با همسرش علا که در شهرداری کار میکند مدام در جنگ است. آنها پسری به نام ایلیا دارند که از بیماری آسم رنج میبرد. لیا شهر تهران را باعث و بانی بیماری پسرش میداند. آنها در خانهی پدری لیا زندگی میکنند، خانهای در محلهی دارآباد که دست نخورده باقی مانده و همراه یک خانهی دیگر تنها خانههای محلهاند که شکل قدیمی خود را حفظ کردهاند. لیا در قسمتی از کتاب کودکیاش را اینطور توصیف میکند: «من و مادر دو صندلی تاشو ارج داشتیم که باز می کردیم و مینشستیم زیر درخت بیدمجنون. مینشستیم و وسط صبحانه زل میزدیم به مسیر کلک چال. پدر صبح زود میرفت برای کوه نوردی. نمیشد پدر را دید. سر صبحانهی ما، پدر که آینهی کوچکِ آرایش مادر را برداشته بود از داخلِ جعبه ی منجوق دوزی شده، مینشست روی سنگی در مسیر و آینهی بلژیکی را میگرفت سمتِ خورشید صبح. بعد نور شرق را میانداخت سمتِ خانهی ما.»
رهش رمانی در وصف این روزهای تهران است، تهرانی که بیشتر خانههای قدیمی آن تبدیل به برجهای سر به فلک کشیده شده و به قول لیا وقتی از بالا به شهر نگاه کنی برجهایی نصفه میبینی که معلوم نیست کجا به زمین رسیدهاند. این کتاب به روند تغییر در پایتخت پرداخته است که یکی از مشکلات بزرگ آن آلودگی هوا و بروز بیماریهای تنفسی در نسل جدید است.
شابک: | 9786003533950 |
دسته بندی: | عمومی |
موضوع اصلی: | داستان نویسی |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
نوبت چاپ: | 19 |
وزن: | 246 گرم |
سال انتشار: | 1397 |
نگارش: | تألیف |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 200 |
پیشنهاد ما