ناشر: انتشارات نگاه
نویسنده: غلامحسین ساعدی
شابک: 9786222675615
2٬250٬000 ریال
کالا در حال حاضر موجود نمی باشد
در تاریخی که کشیش کلیسای اوچیماده تألیف کرده بود راجع به پدربزرگ خود مطلبی ننوشته بود. عدهای از دوستان و آشنایان علت این امر را از او پرسیده بودند، ولی نامبرده از این ادای هر مطلبی سر باز زده بود، اما در یکی از روزهای کوتاه زمستان که همهی کارکنان کلیسا جمع بودند، ناچار شد مطالبی اعتراف کند:
«ــ … بله آقایان… شماها هیچکدام باور نخواهید کرد، اما اگر عموی مرحومم زنده بود، همه چیز را تعریف میکرد، آنوقت هاجوواج میماندید، بله… همهی این اتفاقات که عرض میکنم، به سر جد بزرگ من آمده است. کسی چه میداند؟… من، پدرم. پدربرگم و جد پدرم همه نسل بعد نسل خدمت کلیسا داریم… جد بزرگ من سروکارش همیشه با ارگ بود، در کلیسا ارگ میزد، در منزل هم که بود ارگ میزد، ارگ کهنهای را بعد از عمری تهیه دیده بود که دائم به صدا درمیآورد، مخصوصاً هنگام غروب که مؤمنین از زیر پنجرهی پدربزرگ عبور میکردند، صدای عمیق و باعظمتی را میشنیدند که بهآرامی از میان پنجرهی نیمهباز بیرون میآمد و پخش میشد، توگویی که آیات بینات کتاب مقدس را تلاوت میکنند.
همه او را دوست داشتند، صورت موقّر چشمان عمیق داشت. هر وقت ارگ میزد، سکوت بر همه جا مینشست و تنها صدای شاسیهایی که او به نوسان درمیآورد شنیده میشد،… اما سرنوشت کار خود را کرد!
شابک: | 9786222675615 |
دسته بندی: | عمومی |
موضوع اصلی: | داستان نویسی |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
نوبت چاپ: | 1 |
وزن: | 240 گرم |
سال انتشار: | 1403 |
نگارش: | تألیف |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 222 |
پیشنهاد ما