من صبح روزی به دنیا آمدم که خورشید نور نداشت بیلم را برداشتم و به معدن رفتم و شانزده تن زغال نمرهی 9 بار زدم. رییس ریزهام گفت: «ها ماشالاه! خوشم آمد.»
شابک: | 9786007436431 |
دسته بندی: | عمومی |
موضوع اصلی: | داستان نویسی |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
نوبت چاپ: | 8 |
وزن: | 175 گرم |
سال انتشار: | 1398 |
نگارش: | تألیف |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 168 |
پیشنهاد ما