ناشر: انتشارات ثالث
نویسنده: عتیق رحیمی
مترجم: مهدی غبرائی
شابک: 9786004050333
2٬200٬000 ریال
قاضی بیش از همه به جواهرات علاقه دارد، نه به قتل، یا وجدان تو، یا گناه تو، یا محاکمه تو.
«گفتم که. چیزی ندزدیدم. فقط کشتمش.»
«پس سر جواهرات چی آمد؟»
«این راز بزرگی است.»
«خیال نکن احمقم! جواهرات را به من بده، بعد برو خانهات!»
«باید حرفم را بشنوید. نیامدم مفت و مسلم خودم را تسلیم قانون کنم که...»
قاضی که بالاخره به مسخرگی این تسلیم رازآمیز پی میبرد، میپرسد: «خب، چرا خودت را تسلیم قانون میکنی؟ بگو از کدام جناحی؟»
«هیچکدام.»
«هیچکدام!» قاضی مبهوت شده. چون مردی مثل او در چنین سرزمین جنگزدهای همچو موقعیتی داشته باشد، مطلقا بیمعناست.
«مسلمانی؟»
«مسلمان به دنیا آمدم.»
«پدرت کی بود؟»
«سرباز بود. کشته شد.»
«کمونیست بود.» خودش است، رسیدیم سرِ جای همیشگی. همیشه و تا ابد همین سؤالها.
«من آمدم اینجا به قتل اعتراف کنم: من زنی را کشتهام. این تنها جنایت من است.»
«نه. در همه اینها یک چیزی ابهام دارد. لابد بیش از این گناهکاری.»
«قاضی صاحب، آیا جنایتی جدیتر از کشتن انسان دیگری هست؟»
این سؤال سبب میشود دستمال از دست قاضی بیفتد. «اینجا فقط من سؤال میکنم! در دوره کمونیستها کارت چه بود؟»
شابک: | 9786004050333 |
دسته بندی: | عمومی |
موضوع اصلی: | داستان نویسی |
موضوع فرعی: | داستان خارجی |
نوبت چاپ: | 2 |
وزن: | 286 گرم |
سال انتشار: | 1394 |
نگارش: | تألیف |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 240 |
پیشنهاد ما