ناشر: انتشارات ثالث
نویسنده: عتیق رحیمی
مترجم: مهدی غبرائی
شابک: 9786004050418
1٬200٬000 ریال
کالا در حال حاضر موجود نمی باشد
بخشی از کتاب هزار توی خواب و هراس :
بچهای صدایم کرده: «بابا!» چه پایان قشنگی برای یک کابوس. کاش بابابزرگم زنده بود. آن وقت میرفتم کنار حصیر زیرانداز نمازش مینشستم که همیشه زیرش پهن بود و از کابوس برایش میگفتم. آن وقت او از زیر مخده برودریدوزیشدهاش کتاب تعبیر خواب را درمیآورد که دا ملاسعید مصطفی پیش از مرگش به او بخشیده بود. پوشش لاستیکی را که دور کتاب پیچیده بود باز میکرد، ذرهبینش را برمیداشت و آیهای را از قرآن میخواند. بعد قسمتهایی را که به خوابم مربوط میشد برای خودش میخواند، آنها را با هم مقایسه میکرد و تعبیرش را میگفت:
«تو خواب بچه نشانه دشمن است. بچه ناشناس دشمنی است که هنوز با آدم روبرو نشده. گِل و کثافت نشانه آن است که چقدر از این دشمن میترسی.... و آب سرد علامت ضعف ایمان توست.»
بعد انگشتری نقره را که همیشه به انگشت میکرد و نامهای الله «الجبار...» رویش حک شده بود از انگشت درمیآورد و میلغزاند توی انگشتهای کوچک من. به میگفت که دا ملاسعید مصطفی زمانی به او گفته اگر در طول یک روز از طلوع تا غروب خورشید این نامهای خاص خدا را دوهزار و دویست و شصت بار دَم بگیری، همیشه در برابر خشم و آزار دشمنان و حاکمان ستمگر محفوظ میشوی.... الجبار، یک. الجبار، دو. الجبار، سه...
«بابا چیزی میگوید.»
الجبار... چندتا؟ این بچه عجیب، این دشمن ناشناس، نمیگذارد دَم بگیرم. در حقیقت این موجود اصلا بچه نیست. جن است. میکوشد جلو مرا بگیرد تا نتوانم تعداد ذکر نام الله را بشمرم. از نام خدا خوشش نمیآید. الجبار، الجبار، الجبار... مگر بابابزرگ همیشه نمیگفت که جن کوچولوست، مثل بچهها؟ الجبار...
«آها، بیا تو!»
الجبار. میتوانم هیکل کوچک جن را که در تاریکی پرسه میزند تشخیص دهم. الجبار. دور میشود. الجبار. دورتر میشود. الجبار. حالا میایستد. الجبار. دقیقآ میبینم کجا ایستاده. کنار دری ایستاده. صورت زنی جلو چشمانم پیدا میشود. الجبار.
«برادر...»
شابک: | 9786004050418 |
دسته بندی: | عمومی |
موضوع اصلی: | داستان نویسی |
موضوع فرعی: | داستان خارجی |
نوبت چاپ: | 2 |
وزن: | 215 گرم |
سال انتشار: | 1395 |
نگارش: | تألیف |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 172 |
پیشنهاد ما