آخرین ایستگاه

آخرین ایستگاه

ناشر: انتشارات نیماژ

نویسنده: یو میری

مترجم: شیوا مقانلو

شابک: 9786003679443

1٬600٬000 ریال

درباره این کتاب

«یادم افتاد که در سی‌سالگی هرشب اضافه‌کاری داشتم؛ و موقع رفتن به ایستگاه قطار، بین موج کارمندانی گیر می‌افتادم که داشتند از سر کار برمی‌گشتند. همیشه از خودم می‌پرسیدم: "آیا خانواده‌ای دارند که در خانه منتظرشان باشند؟" شب‌های پس از باران، با چکمه‌های گل‌آلودم روی آسفالت خیس که از انعکاس تابلوهای نئونی می‌درخشید راه می‌رفتم و می‌توانستم بوی باران را حس کنم.

حالا باریکهٔ نوری از میان ابرها به‌سمت آُسمان غرب می‌تابید؛ اما در سمت شرق آسمان همچنان طوری از ابرهای بارانی سنگین بود که گویی هر لحظه ممکن است دوباره باران بگیرد.

صدای غرشی شنیدم و به‌سوی سالن جشنواره نگریستم، اما نمی‌توانستم بگویم دای آبی است که از ناودان‌ها بیرون می‌آید یا آبی که درون هواکش‌ها جریان دارد. داشتم با سرِ رو به آسمان، بوی باران را نفس می‌کشیدم و به صدای آب گوش می دادم که ناگهان و به‌روشنی فهمیدم قرار است حرکت بعدی‌ام چه باشد. انگار یک لحظهٔ روشنگری بود. قبلاً هرگز کلمهٔ "روشنگری" به کارم نیامده بود؛ ولی حالا دیگر نه در چیزی گرفتار بودم و نه همراه چیزی پیش می‌رفتم و نه از چیزی می‌گریختم؛ انگار بادبانی بودم که خودش را وا می‌گذاشت تا به دست باد غالب به جلو رانده شود. دیگر به سرما یا سردردم هم اهمیتی نمی‌دادم.

زردیِ برگ‌های کهن‌دار مثل رنگی که در آب حل شود، درون چشمانم می‌ریخت. هر برگ درخششی طلایی داشت که زیبایی‌اش فراتر از حد بود: چه آن‌هایی که در هوا می‌رقصیدند، چه برگ‌های خیسی که زیر پای عابران له می‌شدند، و چه آن‌هایی که هنوز به شاخه‌هایشان چسبیده بودند.

از شروع خانه‌به‌دوشی‌ام، تنها چیزی که علاقه‌ام را جلب می‌کرد درخت کهن‌دار و میوه‌های‌اش بود. با دستکش پلاستیکی، آن‌ها را یکی‌یکی برمی‌داشتم و داخل کیسهٔ پلاستیکی می‌گذاشتم. کیسه که پر می‌شد، آن‌ها را به کنار آبنما می‌بردم و قسمت بدبوی پوستشان را می‌شستم. سپس روی روزنامه پهنشان می‌کردم تا خشک شوند؛ بعد به بازار آمیوکو می‌بردمشان، و آنجا می‌توانستم برای هر کیلو هفتصد ین بگیرم.

اینک مقابل دیدگانم پر از برگ‌های زردی بود که در باد سرد زمستان می‌چرخیدند. گردش فصل‌ها دیگر ربطی به من نداشت، اما هنوز هم نمی‌خواستم نگاهم را از آن رنگ زرد که به نظرم پیام‌آور نور بود، بگیرم.

جیرجیری که پیام مخصوص کم‌بینایان بود، مرا متوجه کرد که چراغ عابر سبز شده است.

از خیابان رد شدم.»

مشخصات عمومی

شابک: 9786003679443
دسته بندی: عمومی
موضوع اصلی: داستان نویسی
موضوع فرعی: داستان خارجی
نوبت چاپ: 1
وزن: 170 گرم

سایر مشخصات

سال انتشار: 1403
نگارش: تألیف
زبان: فارسی
قطع: رقعی
نوع جلد: شومیز
تعداد صفحه: 144

پیشنهاد ما

شبهای روشن با یک تفسیر بلند

ناشر: انتشارات پارسه


2٬990٬000 ریال

وقتی نیچه گریست گالینگور

ناشر: انتشارات قطره

3٬350٬000 ریال
2٬847٬500 ریال

مرگ ایوان ایلیچ

ناشر: انتشارات پارسه


2٬990٬000 ریال

هزار و یک شب دو جلدی - رحلی - با قاب

ناشر: انتشارات پارسه


27٬500٬000 ریال

تئاتر حافظه

ناشر: انتشارات پارسه


1٬300٬000 ریال

دوبروفسکی

ناشر: انتشارات پارسه


2٬990٬000 ریال

النگوی یاقوت

ناشر: انتشارات پارسه


2٬990٬000 ریال

یادداشت های اینجانب

ناشر: انتشارات پارسه


2٬950٬000 ریال

کشفم کن 2

ناشر: انتشارات کتاب مجازی


2٬200٬000 ریال

دختر سروان

ناشر: انتشارات پارسه


5٬980٬000 ریال

راه رسیدن به تو

ناشر: انتشارات مانوش


1٬800٬000 ریال

الهه عشق با بال های کاغذی

ناشر: انتشارات پارسه


3٬600٬000 ریال

تدفین مادربزرگ

ناشر: انتشارات پارسه


1٬550٬000 ریال

بهت

ناشر: انتشارات پارسه


1٬500٬000 ریال

جشنی بر بلندی ها

ناشر: انتشارات پارسه


1٬000٬000 ریال

معامله زندگی

ناشر: انتشارات پارسه


900٬000 ریال

زندگی گذران

ناشر: انتشارات پارسه


950٬000 ریال

پلنگ برفی

ناشر: انتشارات پارسه


2٬200٬000 ریال

شب ترور

ناشر: انتشارات پارسه


5٬500٬000 ریال

همیشه با منی

ناشر: انتشارات پارسه


2٬500٬000 ریال

زیر پوست زندگی

ناشر: انتشارات پارسه


2٬350٬000 ریال

بانوی سپید

ناشر: انتشارات پارسه


1٬150٬000 ریال

جاسوس

ناشر: انتشارات پارسه


1٬600٬000 ریال

اون هنسن عزیز

ناشر: انتشارات میلکان


420٬000 ریال